Из-за периодической блокировки нашего сайта РКН сервисами, просим воспользоваться резервным адресом:
Загрузить через dTub.ru Загрузить через ycliper.com Загрузить через ClipSaver.ruУ нас вы можете посмотреть бесплатно زیارت و معرفت - آیت الله العظمی محمدرضا نکونام или скачать в максимальном доступном качестве, которое было загружено на ютуб. Для скачивания выберите вариант из формы ниже:
Роботам не доступно скачивание файлов. Если вы считаете что это ошибочное сообщение - попробуйте зайти на сайт через браузер google chrome или mozilla firefox. Если сообщение не исчезает - напишите о проблеме в обратную связь. Спасибо.
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru
من گاهی به طلبهها توصیه میکنم که وقتی به زیارت حضرت معصومه مشرف میشوید، از گفتن سخنان اضافی پرهیز کنید و آرام و ساکت در کناری بایستید و عرض ادب کنید و با سکوت، اجازه بدهید حضرت معصومه علیهاالسلام برای شما کاری انجام بدهند. من هر وقت که به زیارت حضرت معصومه مشرف میشوم خودمانی میگویم السلام علیک یا بیبی و این مربوط به زمانی است که دچار کثرت شده باشم. در غیر این صورت، همین جمله را نیز بیان نمیکنم. من نخست با قرآنکریم انس دارم. بعد از قرآنکریم، امام باقر علیهالسلام را زیارت کردم. هرگاه دچار استیصال میشوم احساس میکنم که امام باقر علیهالسلام بیش از دیگر اولیای الهی پشتیبانم میباشند. بعد از ایشان، احساس میکنم امامرضا علیهالسلام هوای مرا دارد و بعد امیرمؤمنان علیهالسلام و در نهایت نیز آقا امام زمان که از همه سنگینتر میباشند که ختم مهر حیدری و ختم ختم و ختم ختومات میباشند و روح انسان را به هم میریزند و ثقل ولایت ایشان، انسان را متلاشی میکند. من خیلی جوان بودم که مشکلی پیدا کردم، برای حل آن یک بلیط اتوبوس گرفتم و به مشهد رفتم. در صحن ایستادم و وارد حرم نشدم. به امام رضا عرض کردم مشکل داشتم که آمدم و اگر برطرف نکنید، دیگر به اینجا پا نمیگذارم. عاشق بودم و باور داشتم کارهای فراوانی از آنحضرت برمیآید و چنین توقعی داشتم که این کار نیز انجام شود. وارد حرم نیز نشدم و به زیارت هم نرفتم و از همانجا برگشتم و سوار اتوبوس شدم و به طرف تهران حرکت کردم. از شهر دور شده بودم که گفتم مگر من جای دیگر هم دارم که بروم. اگر حضرت نخواهد این کار را انجام دهد، مگر جای دیگری هم هست که من بروم. در همان بیابانی به راننده گفتم بیزحمت نگه دارید من میخواهم پیاده شوم. از اتوبوس تهران پیاده شده و دوباره به طرف حرم. برگشتم و عرض کردم آقا من کسی جز شما را ندارم؛ میخواهید کاری بکنید یا مشکل مرا برطرف نکنید. اینکه حضرت میتواند هر کاری را انجام بدهد یک معرفت بود که البته حضرت را برای انجام کار میخواستم و اینکه هیچکس غیر از آنحضرت را ندارد، معرفت دیگری است. زیارت باب معرفت و قرب است و اینکه چهقدر با امام هستی و وفادار و پایدار میباشی؟ حرم را باید با معرفت ساخت و حرم آنجاست که معرفت پاک هست. میشود هزاران مسجد ساخت که در یکی آقا امام رضا نباشد و حتی کسی خدا را هم در آن نبیند؟ در حرم امام رضا این معرفت است که قرب و حضور امام رضا را به چشم میآورد و آن را محسوس میگرداند. در زیارت باید معرفت، قداست و معنویت را اصل قرار داد. زیارت نیازمند طواف کامل است و نیز باید مظاهر قدس و علم امامان را به نمایش گذاشت نه آلات جنگ و خشونت را. ساختن صحنهای متعدد، فرصت زیارت و طواف کامل را از زایران گرفته است؛ همانطور که حتی با این همه ساخت و ساز، همین حالا در زمینه پارکینگ خودروهای زایران مشکل وجود دارد. من به طور متعدد به زیارت حضرت رضا توفیق پیدا کردهام. بعضی وقتها بار عام داشتهاند و گاهی نیز اصلا حضرت آنجا نبودهاند. برای زیارت میرفتم، اما میدیدم آقا نیستند و باز میگشتم. زمینههایی از غرائب و معنویت در فضای قدسی حرم وجود دارد. زمانی ساواک ما را در احمدآباد مشهد دستگیر کرد و نتوانستم به زیارت بروم. سوار بر جیپ ساواک بودم که خطاب به حضرت گفتم من این بار دیگر پا ندارم که خدمت شما بیایم، این بار دیگر نوبت شماست. وقتی مرا به زندان و به سلول بردند، نشسته بودم که حالتی را مشاهده کردم که حاضر بودم پنجاهسال در زندان باشم، اما آن تجربه حضور و قرب آقا را داشته باشم. بعد که آمدند در زدند، هرچه مرا صدا میکردند دیگر جواب ندادم. یکی از مهمترین سرهنگهای آنها که درویشمسلک بود، آمد داخل و مرا بغل کرد و شروع به بوسیدن من کرد. او میگفت به ناموسم قسم تا شما اینجا هستید، خانه هم نمیروم. وقتی میخواستند مرا پیش رئیس ساواک ببرند، گفت مجبوریم چشمهاي شما را ببندیم. گفتم من چشمهایم خودش بسته است. رفت و اجازه گرفت که چشمهای مرا نبندد. من هم بهواقع نگاه نمیکردم. در گزارش من نوشته بودند به شخص شاه جسارت کرده است و کتاب تمدن بزرگ شاه را نقد کرده است و باید ما را چند سال در زندان نگاه میداشتند، اما به عنایت حضرت و کرامت امام، مرا آزاد کردند. وقتی بیرون آمدم، هیچ پولی نداشتم. در خیابان احمدآباد مشهد مغازهای بود که لاستیک ماشین میفروخت. صاحب مغازه دم در نشسته بود و پاهایش را روی هم انداخته بود. به او گفتم پاشو، پولهایت را ببینم. او هم دست کرد و پولهایش را از جیب شلوارش بیرون آورد و من هم آن را گرفتم و رفتم. به همین اندازه. سلام علیک یا حرفی دیگری هم نزدم. بعد که به تهران رسیدم، به یکی از اهل علم گفتم برو و پول فلان مغازهدار را بده. وقتی خواسته بود پول او را بدهد، مغازهدار گفته بود او کی بود که تا از من خواست پول مرا ببیند، بیاختیار پول را به او دادم. وقتی شب به خانه رفتم، گفتند بچهات از ساختمانی دوطبقه به پایین افتاده اما آسیبی به او نرسیده است. این کرامت حضرت رضاست. البته این صحبتها خوب نیست و ممکن است بدآموزی داشته باشد. امامرضا علیهالسلام یک شخصیت حقیقی است و خوب است انسان از ایشان چیزهایی بخواهد که جای دیگر پیدا نمیشود. در خواستن خود و در اینکه آنان میتوانند خواسته وی را برآورده سازند نیز نه شک کند نه شرط داشته باشد و ادب عشق را رعایت کند. در زیارت هم نباید پرحرف بود و بهتر است زیارت را به سکوت برگزار کرد. زیارت را با دل و باطن، و با صفا آورد و باور داشته باشد حتی سلام هم ندارد که عرضه بدارد، بلکه ساکت ساکت است. آیت الله العظمی محمدرضا نکونام