Из-за периодической блокировки нашего сайта РКН сервисами, просим воспользоваться резервным адресом:
Загрузить через dTub.ru Загрузить через ClipSaver.ruУ нас вы можете посмотреть бесплатно شب ۴۸۰ هزار و یک شب قصهگو شهرزاد فتوحی هنر و زندگی شهرزاد или скачать в максимальном доступном качестве, которое было загружено на ютуб. Для скачивания выберите вариант из формы ниже:
Роботам не доступно скачивание файлов. Если вы считаете что это ошибочное сообщение - попробуйте зайти на сайт через браузер google chrome или mozilla firefox. Если сообщение не исчезает - напишите о проблеме в обратную связь. Спасибо.
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru
شب چهارصد و هشتادم ۴۸۰ حکایت حاسبکریمالدین قصهگو شهرزاد فتوحی «هزارویک شب». ترجمهی عبداللطیف تسوجی تبریزی انتشارات هرمس چاپ اوّل ۱۳۸۳ به روایتِ #شهرزادفتوحی تنظیم از #مجتبی_میرسمیعی موسیقیِ متن پریزاد و پریچهر از #درویشخان و بخشهایی از موسیقی #بابک_بیات ای جوانبختان آغاز میکنم روایتِ هزارویک شب را، که این آغاز، برایم امید است و نیرویِ امید تا به یادگار بماند از آنچه میتوانم و آنچه هستم باشد که قصّه، غصّهها را بشوید باشد که قصّه، چترِ باران غصّهها شود باشد که قصّه، صدفِ آرامشی باشد در دریاهای توفانی این جهان... هزار و یک شب را شروع کردهام به بلندخوانی به امید اینکه در راه و بیراه بتواند همراه چند نفری شود و جهانی از داستانهای شگرف را به یادشان بیاورد، واژهها و آداب و فرهنگهایی را زنده کند و تمرکز و دقت و ژرفاندیشی بیاورد. فکر کنیم به آنچه که شاید هزار سال پیش بوده است و آنچه امروز در جهان هست. شاید یکی از انگیزههایم برای بازخوانی هزار و یک شب، مادرانگی این اثرِ درهمپیچِ عجیب بود، که شاید بیشترِ آنچه به صورتهای گوناگون پس از آن در جهان روایت شده است، ریشههایی در آن دارد. داستانهایی که در هزارتوهایش آدمی چنان گرفتاری شیرینی پیدا میکند که نمیخواهد رها شود. سالهاست هرچه اندوهِ خویش و جهان دارم را به کارهایی تبدیل میکنم، بیمزد و مرخصی و حتی بیدلخوشی بیرونی. هرچه هست کار عشق و دل است که کمتر کسی چرایی آن را درمییابد و جز با ترازوهای مرسوم دنیا آن را نمیسنجند. شهرزاد قصه میگفت تا مرگ را براند قصههای هزار و یک شب را شروع کردم چون دیدم چقدر این قصهها را در هر اجرا و ماجرای امروزی و دیروزی دنیا میبینیم. در این داستانها مجموعهای از فرهنگ و آداب و عادات و روش و رسم و رسوم و باورها و بسیار پیچیدگیهای جان و روان آدمی را میبینیم که در طول هزاران سال که از پیدایش این داستانها میگذرد، هنوز هست و باقی است. شاید زبان این داستانها زبان مردم امروز نباشد اما فکر میکنم گوش کردن به این داستانها کمک میکند تا واژهها و ترکیبات و مفاهیمی که دیری است از قاموس ما رخت بربسته، به خاطر آید و شاید یادمان بیاورد که اینقدر دامنهی واژگانمان محدود نبوده است. شاید از دید ادبی بهترین نمونه برای واژگان و معانی نباشد اما از دید داستان و افسانه و گرههای گوناگون جهانِ درونِ انسان و درهمپیچیدگی هزارتوهای داستانی یکی از نمونههای دیرین داستان جهان است. امروز هم با این همه دود و درد که از هر سوی جهان بلند است، شاید بازگویی این داستانها راهی باشد تا دریابیم از هزار سال پیش تاکنون چقدر رشد کردهایم و آینهای باشد تا به ما نشان دهد انگار چرخ همچنان بر همان مدار میگردد و تا خوب آن را ندانیم و نشناسیم، همچنان همانطور خواهد گشت. میدانم که بسیاری از شما فکر میکنید که موضوع این روایتها موضوع امروز ما نیست اما شاید اگر نیک بنگرید و بشنوید رد و اثر همه این روایتهای دیرین تاریخ سرگذشت انسان را در هر کنارٰگوشهی این چهان به هزار و یک شکل و رنگ گوناگون باز بشناسید. بارها و بارها نام هزارویکشب و شهرزاد را شنیدهاید و کموبیش میدانید که هزار و یک شب داستان گفته است تا جان از مرگ برهد اما شاید تابهحال فرصتِ خواندن و شاید حالا شنیدنِ این ماجراها را نکرده باشید و همین حالا هم بگویید باز هم فرصتش را ندارید و نخواهید داشت. من فکر میکنم اگر میخواهید نمونههایی از گوناگونی رفتار و منشها و شخصیتها و ماجراهای آدمهای دنیا را در یک مجموعه داستان بیابید این مجموعه از یکی از دیرپاترین و پرسابقهترین تجربههای آدمیان در تاریخِ زمین است.با شنیدن این داستانها در خواهید یافت که بسیاری از شگفتیها و تخیلات و عجایبی که میلیونها میلیون طرفدار در فیلم و سینما و رسانههای این زمانه دارد، از کجاها ممکن است آمده باشد و ما از آن غافلیم، بد نیست گوشهی چشمی به این داستانها بیفکنیم یا در شکلِ سادهتر در راهوبیراه، در میانِ همه کارهای روزمرهای که ذهن آزاد است و دست و تن گرفتار، آنها را بشنویم. یکی دیگر از موهبتهای دوبارهخوانی و بازخوانی و یادآوری این حکایتها واژهها و فرهنگی است که ذرّه ذرّه رنگ میبازد و نابود میشود و من خیال میکنم با این کاری که میکنم، آن را به یادِ آن چند نفری میآورم که کارها را میشنوند یا چند نفری که با مطرح شدنِ این کارها همّتی میکنند و به بسیاری از متونِ دیرینِ ارزشمند بازمیگردند و آنها را میخوانند. روایت داستانها را با همان تقسیماتِ اصلی هرشبانهاش ادامه دادهام چرا که کوتاهی و بلندی داستانها و زمان قطع و وصل و تعلیقهای حاکم بر لحظههای قطع را نمودی دیرین از همه فنون و بازیهای ادبی و هنری امروز داستاننویسی میبینم و از آن لذت میبرم. داستان را نمیخوانم که زود تمامش کنم، داستان را میخوانم که در طیفهای گوناگونی که در هر روایت و قصهی آن جاری است غوطهور شویم. دعوتی به اندیشندگی و آهستگی. #هزار_و_یک_شب به روایت #شهرزادفتوحی تنظیم #مجتبی_میرسمیعی #هنروزندگی_شهرزاد @shahrzadartandLife