Русские видео

Сейчас в тренде

Иностранные видео




Если кнопки скачивания не загрузились НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru



داستان سیندرلا : از مصر باستان تا سینمای هالییود

حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز https://hamibash.com/deep.war   / deeppodcastiran   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ :music by @incompetech_kmac Kevin MacLeod @ScottBuckley under Creative Commons Attribution: https://creativecommons.org/licenses/... ___________________________________________________________________________________ اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم. If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit. [email protected] ـــــــــ داستان سیندرلا: از مصر باستان تا سینمای هالیوود دوستان سلام به دیپ استوریز خوش اومدید. حتما همه‌ی ما داستان سیندرلا رو میدونیم. داستانِ دخترِ مظلومی که توسط نامادری و دو خواهرِ ناتنی‌ش مورد آزار قرار میگیره. اما در نهایت توسط یک شاهزاده سوار بر اسبِ سفید نجات پیدا میکنه و خوشبخت میشه. به احتمالِ زیاد خیلیا فکر میکنیم این داستان برمیگرده به سالِ 1950 . یعنی زمانیکه والت دیزنی اومد و کارتونش رو ساخت. یا اوناییکه اهلِ ادبیات هستند نهایتا به سالِ 1812 میلادی برمیگردن که برادرانِ گریم داستانی به اسمِ سیندلار رو نوشتن. البته که سیندرلای برادرانِ گریم تفاوت زیادی با سیندرلای والت دیزینی داره. کلا داستانهای برادرانِ گریم یک مقدار تلخ‌تر و تاریکتر هستند و والت دیزنی اومد و به این داستانها یک تمِ کودکانه و شیرین داد. اما نه والت دیزنی و نه برادرانِ گریم، اولین افرادی نبودن که سیندرلا رو خلق کردند. داستانِ سیندرلا یک داستانِ بسیار کهنه. داستانی که اصلا ریشه‌ای غربی یا اروپایی نداره. بلکه برعکس، ریشه این داستان به خاورمیانه و مصر باستان برمیگرده. مسلما اون زمان ما اسمی از سیندرلا نمیشنویم و این اسم بعدها توسط نویسندگان و فیلمسازها مورد خلق میشه. اما اصلِ داستان به دورانی کهن در مصر ، چین و حتی ایران برمیگرده. بخش اول و آخر : سیندرلا در طول تاریخ بریم به هفت سال پیش از میلاد مسیح. به کجا؟ به مصر باستان. در اون دوران یک افسانه‌ای خلق میشه به اسمِ افسانه‌ی رودوپیس. رودوپیس یک دختر جوان و زیبا بود. کسیکه به عنوان برده از یونان به مصر میره. در مصر یک مردِ ثروتمند رودوپیس رو میخره و به خونه‌ی خودش میبره. یک روز که رودوفیس در حالِ حمام بود یک عقابی میاد و یکی از صندل‌هاش رو میدزده. عقاب پرواز میکنه و صندل رو در قصر فرعون میندازه. فرعون داشته در باغ قدم میزده که متوجه این صندل میشه. اون کنجکاو میشه و دستور میده تمامی سربازانش سراسر مصر رو بگردن و صاحب صندل رو پیدا کنند. سربازها میرن و هر دختری رو که میبینن ، صندل رو پاش میکنند ببینن اندازه‌ش میشه یا نه. در نهایت به رودوفیس میرسن و متوجه میشن این صندل دقیقا اندازه‌ی پای رودوفیسه. رودوفیس رو به قصر فرعون میبرن و رودوفیس که روزگاری فقط یک برده بود با همین صندلِ گم‌شده تبدیل میشه به همسرِ فرعون مصر. این داستان شباهت های بسیار زیادی به داستانِ غربیِ سیندلار داره. از این داستان سالها میگذره و در سالِ 850 پس از میلاد مشابه همین داستان سر از چین در میاره. افسانه‌ای به اسمِ (یه شیان) Ye Xian در این داستان ما یک دختر زیبا و یتیم رو داریم به اسمِ (یه شیان) . یه شیان با نامادری و یک خواهرِ ناتنی زندگی میکنه. نامادریش بسیار اون رو آزار میده و خواهر ناتنی بهش حسادت میکنه. نکاتی که خیلی شبیه به نسخه‌های جدید هستند. یه شیان بسیار تنهاست. اون گاهی اوقات با روحِ مادرش ارتباط برقرار میکنه و تنها رفیقی که داره یک ماهیه بزرگه که درونِ رودخونه زندگی میکنه. دختر گاهی اوقات به کناره‌ی آب میره تا با ماهی در و دل کنه. نامادری که تحمل این رفتارها رو نداشت، یک روز میره و ماهی رو میکشه. بعد هم استخوان‌هاش رو در جایی دور از خونه خاک میکنه. گوشتِ ماهی رو میپزه و میده به دخترش تا بخوره. (یه شیان) از این قضیه بسیار افسرده میشه و روزها و شبها گریه میکنه. یک شب روحِ مادر به سراغش میاد تا دخترش رو آروم کنه. اون به دخترش جای دفن استخوانها رو میگه و از دختر میخواد به اونجا بره و برای ماهی دعا کنه تا یکقدار قلبش آروم بگیره. بعد هم یک لباس جادویی و یک جفت صندلِ طلایی به دخترش هدیه میده. روزها میگذره و در شهر یک مراسمی برگزار میشه. قرار بود در این مراسم دخترهای جوان حضور پیدا کنند، از قضا یکی از دعوت شده‌ها شاهزاده‌ی چین بود. نامادری به ( یه شیان) اجازه شرکت در مراسم رو نمیده اما (یه شیان) هر طور که هست خودش رو به مراسم میرسونه. مردم وقتی میبیننش زیبایی‌ش رو ستایش میکنند و سایر دخترها از این همه وقار و زیبایی بهش حسادت میکنند. در بین مردم چشمش به ناخواهریش میافته، ناخواهری هم اون رو میشناسه و میافته دنبالش. (یه شیان) سریعا از مراسم فرار میکنه و در هنگامِ فرار یکی از صندلهای طلا از پاش در میاد. شاهزاده زمانیکه این صندل رو میبینه افرادی رو میفرسته تا صاحبِ این صندلِ طلا رو پیدا کنند. بعد از کلی جست و جو ، سربازان موفق میشن (یه شیان) رو پیدا کنن. دختر رو به قصر شاهزاده میبرن و شاهزاده در یک مراسم باشکوه با یه شیان ازدواج میکنه. در بعضی از نسخه های این داستان اومده که یه شیان مادر و خواهر ناتنی‌ش رو میبخشه و در بعضی از نسخه‌های دیگه اینطور اومده که سنگهای بزرگی بر سرِ این دو نفر خورد میشن و هر دو رو میکشن. این داستان شباهت‌های بسیار زیادی به نسخه‌ی خارجیش داره. مثلا ما در کارتون والت دیزنی میبینیم که سیندرلا با موشها رفیق میشه و یک جادوگر میاد و کمکش میکنه. در نسخه‌ی چینی ما یک ماهی بزرگ رو به جای موشها داریم. به جای جادوگر، یه شیان با روحِ مادرش ارتباط برقرار میکنه.

Comments