Русские видео

Сейчас в тренде

Иностранные видео


Скачать с ютуб دوازده گانه یا دوازده خوان هرکول به روایت هنر سوم( the labors of Hercules) в хорошем качестве

دوازده گانه یا دوازده خوان هرکول به روایت هنر سوم( the labors of Hercules) 4 года назад


Если кнопки скачивания не загрузились НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru



دوازده گانه یا دوازده خوان هرکول به روایت هنر سوم( the labors of Hercules)

هرکول (به لاتین: Hercules) نام رومی او، یا هراکلس (به یونانی: Ἡρακλῆς, Hēraklēs) به معنی شکوه هرا، نام بزرگترین پهلوان اسطوره‌ای یونان و روم باستان فرزند پادشاه خدایان زئوس و آلکمنه بود. او نام‌آورترین قهرمان اسطوره‌ای یونان است. او جد خاندانی سلطنتی به نام هراکلیدای، مظهر مردانگی و قهرمان المپ نشینان علیه هیولاهای زیرزمینی بود. هرکول آخرین پسر فناپذیر زئوس و همچنین تنها کسی بود که از مادری فانی به دنیا آمده بود، و پس از مرگش تبدیل به خدا شد. هرکول در ابتدا توسط والدینش آلکیدس (به یونانی: Ἀλκείδης, Alkeidēs) نام‌گذاری شد، اما بعدها نام او فقط برای خشنودی نامادری‌اش هرا به هرکول یا شکوه برای هرا تغییر یافت. بر طبق اساطیر اتروسکی، هرکول را هرکله نامیدند، و در عوض اینکه فرزند زنی فانی باشد، هر دو والدینش نامیرا بودند و او را پسر تینیا و یونی می‌پنداشتند. تینیا ایزد آسمان‌ها و قابل قیاس با ژوپیتر در اساطیر رومی یا زئوس یونانی است، در حالی که یونی، معادل یونو در اساطیر روم و هرا در اساطیر یونان است دشمن اصلی هرکول هرا بود. هنگام کودکی هرا دو مار را در گهوارهٔ هرکول قرار داد اما او با قدرت زیادی که داشت آن‌ها را خفه کرد. او بالاخره هرکول را دیوانه کرد. به سبب بی‌عقلی، هرکول به برادرزاده خود یولائوس حمله کرد اما او توانست جان سالم به در ببرد. او شروع به تیراندازی به جانوران خیالی ساخته ذهنش کرد و در انتها همسر خود مگارا و سه فرزندشان را به قتل رساند (در برخی از تفسیرات فقط فرزندان او کشته شدند و مگارا بعدها با مردی دیگر ازدواج کرده‌بود). هرکول بسیار غمگین بود و به محض بهبود یافتن و برای جبران کار خود با پیشگوی معبد آپولو مشورت و از او سؤال کرد چگونه می‌تواند شرف و عزت خود را بازیابد. پیشگو به او گفت نزد ائوروستئوس پادشاه موکنای برو و دوازده سال او را خدمت کن. ائوروستئوس هیچ کار دشواری به ذهنش نمی‌رسید که پسر قدرتمند زئوس از پس آن برنیاید، بنابراین هرا از کاخ خود در المپ پایین آمد تا به او کمک کند. با همکاری یکدیگر دوازده وظیفه برای ناپسری فناپذیر هرا در نظر گرفتند که به دوازده‌خوان هرکول معروف است. شش خوان اول همگی در شبه جزیرهٔ پلوپونز اتفاق افتاد، اما خوان‌های بعدی، هرکول را به مکان‌های مختلفی در حواشی دنیای یونانی و فراسوی آن برد. در کلیهٔ این خوان‌ها، هرکول با تنفر هرا مواجه بود که همواره به فرزندان زئوس از زنان دیگر حسادت می‌ورزید. از طرف دیگر، آتنا ایزدبانوی عقل و خرد، یکی از حامیان پرشور او بود؛ هرکول از همراهی و یاری گاه‌وبیگاه برادرزادهٔ خود یولائوس نیز بهره می‌گرفت. این دوازده‌خوان عبارتند از: کشتن شیر نیمیایی، هیولایی که هیچ سلاحی قادر به نفوذ در پوستش نبود. هرکول آن را بدون هیچ دردسری خفه کرد. کشتن مار نه سر هیدرا. وقتی یک سر هیدرا بریده می‌شد دو سر جدید به جای آن می‌رویید و یکی از سرهای آن جاودانه بود و با هیچ سلاحی آسیب نمی‌دید. هرکول ۸ سر آن را سوزاند و سر جاودانه را زیر تخته سنگی قرار داد. گرفتن گوزن کرینیا. پس از چند ماه تعقیب و گریز بالاخره آن را در تله انداخت. کشتن گراز وحشی اریمانتوس. جدالی وحشیانه اما فوق‌العاده آسان؛ هرکول برنده شد. تمیز کردن اصطبل شاه آوگیاس. هرکول با جاری کردن رودی در نزدیکی اصطبل موفق به شستن آن شد. کشتن پرندگان گوشت‌خوار در سواحل استومفالوس. هرکول پرندگان را ترسانده و به پرواز درآورد. سپس با پیکان‌های خود، تعداد زیادی از آن‌ها را کشت. گرفتن و کشتن گاو وحشی واقع در کریت. گرفتن مادیان‌های دیومدس. به دست آوردن کمربند هیپولیتا، ملکه آمازون‌ها (که درحقیقت کار آسانی نبود). گرفتن گله گروئون. او جنگجویی غول‌پیکر بود دارای سه سر، سه بدن و شش دست که در مجموع بر روی پاهایی سوار بودند. او دارای گله گاوی باشکوه به رنگ قرمز بود که توسط یک چوپان و سگی دوسر به نام ارثروس (که برادر سربروس بود) محافظت می‌شد. هرکول هردو آن‌ها را کشت و سپس به جنگ با گروئون پرداخت و او را با تیری زهرآلود از پای درآورد. به دست آوردن سیب‌های زرین از باغ هسپریدس، که همیشه به وسیلهٔ اژدهای صد سر لادون نگهبانی می‌شد. هرکول اطلس را با پیشنهاد نگه داشتن زمین فریب داد تا سیب‌ها را برایش بیاورد. وقتی او با سیب‌ها بازگشت، هرکول از او خواست که زمین را برای چند لحظه نگه دارد تا او بتواند بالینی برای درد شانه‌هایش بیاورد. اطلس این کار را کرد، و هرکول با سیب‌هایش آنجا را ترک کرد. آوردن سربروس، سگ سه سر هادس، بر روی سطح زمین. بالاخره، بعد از دوازده سال و دوازده‌خوان، هرکول یک انسان آزاد بود #هرکول#دوازده_خوان#سربروس#لادون#شیر_نیمیایی

Comments