Из-за периодической блокировки нашего сайта РКН сервисами, просим воспользоваться резервным адресом:
Загрузить через dTub.ru Загрузить через ClipSaver.ruУ нас вы можете посмотреть бесплатно همنشین بهار: گفت و شنود با دکتر کریم قصیم (۱) или скачать в максимальном доступном качестве, которое было загружено на ютуб. Для скачивания выберите вариант из формы ниже:
Роботам не доступно скачивание файлов. Если вы считаете что это ошибочное сообщение - попробуйте зайти на сайт через браузер google chrome или mozilla firefox. Если сообщение не исчезает - напишите о проблеме в обратную связь. Спасибо.
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru
فایل صوتی قسمت اول http://www.hamneshinbahar.net/mp3file... این ویدیو، بخش نخست گفت و شنود با مترجم ارجمند کتاب «نقد و تحلیل جباریت» اثرمانس اشپربر Manès Sperber است. با آقای دکتر کریم قصیم، پیشتر در مورد مکتب فرانکفورت، ارنست بلوخ، هانا آرنت و... صحبت کرده، از ایشان بسیار آموخته و قدردانی میکنم. ... در برابر رمالان و مرتجعین کهنه و نو که به پرت کردن حواس و کشیدن عکس مار دلخوشند، هستند کسانیکه بذر سئوال میپاشند و برای من، شکری (شکرالله پاکنژاد)، آن جویبار مهربان و پرخروش را به یاد میآورند که بر «زخم یاد»ها مرهم میگذاشت و با پرسشهای تازه، پاسخهای کهنه را به چالش میگرفت. ______________ انسان با زمان زندگیش چکار میکند؟ نویسنده سوئیسی ماکس رودلف فریش Max Rudolf Frisch رُمانی دارد با عنوان «من اشتیلر نیستم» I'm Not Stiller وی با این رمان، به نقد انسان معاصر میپردازد، انسانی که همه چیز دارد و هیچ چیز ندارد. سرگشته و حیران است و نمیداند چه بایدش کرد. شخصیت اصلی رمان (اشتیلر)، گاه و بیگاه از خود و از دیگران میپرسد: آدمی با زمان زندگیش چکار میکند؟ ... او خود را انکار میکند. انکار میکند چون دوست ندارد آن باشد که هست و ديگران تصور میکنند. وقتی کسی را که زمانی دوست داشت (و هنوز از او دل نکنده است) در رَچ و راه میبیند خودش را به آن راه میزند و در برابر تعجب وی که صدایش میزند با بیتفاوتی میگوید من اشتیلر نیستم! حتی وقتی گیر میافتد و زندانی میشود و با اسم و رسم برای بازجویی صدایش میزنند، پایش را در یک کفش میکند که بابا «من اشتيلر نيستم» و در برابر تأکید و تعجب زندانبانان، خودش را از تک و تا نمیاندازد و سفت و سخت روی حرف خودش میایستد و آرام آرام خودش هم از یاد میبَرد که واقعاً کیست و با زمان زندگیش دارد چه کار میکند. ______________ چراغ عمر نهادست بر دریچهٔ باد گاه خود ما نیز در جلد اشتیلر رفته و پیش دیگران کس دیگری هستیم و خلاصه آن نیستیم که هستیم. همه ما بنوعی یک اشتیلر هستیم و در معرض این پرسش قرار داریم که با زمان زندگیمان داریم چکار میکنیم؟ مگر عمر نوح داریم؟ تا کی ناگفتهها را میخواهیم حبس کنیم و اشتیلر بازی درآوریم؟ ملاحظه چه چیز و چه کسی را میکنیم؟ آیا میخواهیم یادمانها را هم با خود به گور ببریم و چال کنیم؟ وجود عاریتی خانهایست بر ره سیل چراغ عمر نهادست بر دریچهٔ باد بسی برآید و بیما فرو رود خورشید بهارگاه و خزان باشد و دی و مرداد برین چه میگذرد دل منه که دجله بسی پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد ... خوشحالم که به دیدار آقای قصیم (همچنین آقای دکتر محمد رضا روحانی) شتافتم. این ویدیو بخشی از صحبت طولانی ماست. توجه شما را به ادامه آن هم جلب میکنم. این بحث ادامه خواهد داشت ... سایت همنشین بهار http://www.hamneshinbahar.net