Из-за периодической блокировки нашего сайта РКН сервисами, просим воспользоваться резервным адресом:
Загрузить через dTub.ru Загрузить через ClipSaver.ruУ нас вы можете посмотреть бесплатно داستان ترسناک چوپان و زمین گنج: چوپانی که به طمع گنج، گرفتار اجنه شد или скачать в максимальном доступном качестве, которое было загружено на ютуб. Для скачивания выберите вариант из формы ниже:
Роботам не доступно скачивание файлов. Если вы считаете что это ошибочное сообщение - попробуйте зайти на сайт через браузер google chrome или mozilla firefox. Если сообщение не исчезает - напишите о проблеме в обратную связь. Спасибо.
Если кнопки скачивания не
загрузились
НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу
страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru
عهدوپیمان قدیمی پدر با اجنه و زمینی ممنوعه و پیمان شکنی پسری که به دنبال گنج پدر بود، اما وارد بازی ای شد که زندگیشو نابود کرد. داستان ترسناک: علی هستم و در روستایی در غرب کشور زندگی میکنم. تقریباً تا سال ۱۳۹۰، اکثر روستاییها به شهر مهاجرت کرده بودند و ما و ۲۰ خانوار دیگه مونده بودیم. من، پدر و مادری داشتم که به زندگی روستایی عادت کرده بودند و هر موقع ازشون میخواستم که زمینها رو بفروشیم و به شهر بریم قبول نمیکردند. ما زمینهای داشتیم که در بیابان بود و هیچ ارزشی نداشت، اما اتفاقی افتاد که اون زمین ها حکم طلا رو برای ما داشت، چون درست تو منطقه قرار داشت که قرار بود از اونجا اتوبان رد بشه، زمینهای اون منطقه رو میخریدند، اما پدرم به هیچ وجه حاضر به فروش اون زمین نبود، تا اینکه مهندسین وزارت راه، دست به دامان من شدند، تا من پدرمو راضی کنم که زمینشو بفروشه. اونها رفتند و یک هفته به من فرصت دادند. همون روز پدرم، به سمت اون زمین رفت، اما طوری میرفت که من متوجه نشم. همین هم، منو مشکوک کرد تا به دنبالش برم. پدرم سر زمین رفت و من از پشت تخته سنگی، اونو زیر نظر داشتم، تا اینکه ناگهان، مردی با قد و هیکلی درشت و بلند، کنار پدرم دیدم، که در حال صحبت کردن با هم بودند، اما با اینکه پشت تخته سنگ بودم و فاصله زیادی با اونها داشتم،نمیدونم اون مرد از کجا منو دید و با دست منو به پدرم نشون داد. من که ترسیده بودم فرار کردم، اما همین که چند قدمی از تپه دور شدم، اون مردو دیدم که با چهرهای خشمگین بالای تپه ایستاده بود، اما این امکان نداشت. اون روز وقتی به خونه برگشتم، پدرم با حالی خراب بعد از من، به خونه برگشت و حتی تا بیمارستان هم دووم نیاورد. بعد از هفتم پدرم من زمین رو فروختم و اتفاقات عجیب و غریب و ترسناک زندگی من از همون لحظه شروع شد و... داستان ترسناک چوپان و زمین گنج: چوپانی که به طمع گنج، گرفتار اجنه شد. لطفا کانال ما را سابسکرایب کنید. همچنین اگر ویدیوهای ما را دوست دارید ،لطفا با لایک کردم ویدئو از ما حمایت کنید و با ما همراه باشید. منتظر در نظرات ارزشمند شما در قسمت کامنت ها هم هستیم. لینک سابسکرایب کانال / @dastan_tarsnak_darre_tars سلام ما تصمیم گرفتیم در این کانال داستان های ترسناک که ارسالی از سمت شما دوستان هست و گاهی غم انگیز و گاهی شاد و در عین حال حاوی پیامهای عبرت آموز هست را با شما به اشتراک بگذاریم . لینک سایر ویدیوها و پلی لیست ها: • داستان اجنه • داستان اجنه • Видео لطفا ما را سابسکرایب کنید و ویدیوهای ما را لایک کنید. لینک سایر شبکه های اجتماعی لینک کانال تلگرام: https://t.me/dastandarretars ترسناک ترین داستان واقعی داستان ارواح ترسناک داستان ترسناک جن داستان ترسناک جدید داستان ترسناک صوتی داستان های واقعی ترسناک داستانهای وحشتناک واقعی داستان های ترسناک ماورایی horror stories Scary stories Iranika Shams clip Sizdah #داستان #داستان_واقعی_ترسناک #قصه_ترسناک #ماورا #داستان_واقعی #داستان_ماورایی_ترسناک