Русские видео

Сейчас в тренде

Иностранные видео


Скачать с ютуб تنهایی چیست و تنها کیست؟ в хорошем качестве

تنهایی چیست و تنها کیست؟ 2 недели назад


Если кнопки скачивания не загрузились НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru



تنهایی چیست و تنها کیست؟

پرسش درباره چیستی تنهایی به چند دلیل دشوار است. نخست آنکه تنهایی وجوه و مراتب متعدد دارد. در نتیجه طیف وسیعی از واژگان را در بر می‌گیرد، که گرچه به هم مرتبط‌اند، اما سرشتی متفاوت دارند. مثلاً تنهایی خودخواسته که شکلی از «خلوت‌گزینی» است با انزوای تحمیلی متفاوت است. افزون بر این، تنهایی جنبه‌های دیگر هم دارد. مثلاً تنهایی می‌تواند گذرا یا دیرپا، دردناک یا دلپذیر، و خواسته یا ناخواسته باشد. تنهایی می‌تواند اجتماعی یا عاطفی باشد. در تنهایی اجتماعی فرد از نبود پیوند با جمعی که در آن زندگی می‌کند رنج می برد. اما تنهایی عاطفی ناشی از فقدان یا پایان یک رابطۀ عاطفی مشخص است. بنابراین، دانش‌آموزی تازه‌وارد در مدرسه از اینکه هنوز در جمع دانش‌آموزان پذیرفته نشده دچار تنهایی اجتماعی است، اما عاشقی که در فراق معشوق می‌سوزد گرفتار تنهایی عاطفی است. کیفیت و تاثیر این دو نوع تنهایی یکسان نیست اما هر دو را تنهایی می‌نامیم. به این ترتیب، با مفهومی پیچیده مواجه‌ایم که به سادگی به کمند تفسیر در نمی‌آید و نخستین قدم در فهم جوهرش این است که بدانیم مراد از تنهایی کدام شکل و در چه مرتبه‌ای است. آیا مراد از تنهایی همان جدایی موقتی از بستگان و دوستان است، یا اندوه ناشی از بی یار و یاور بودن در ازدحامی پرهیاهو؟ آیا منظور از تنهایی احساسی درونی و دیرپاست یا محصول قرار گرفتن در یک موقعیت موقتی؟ اسونسن با همین رویه به واکاوی مفهوم تنهایی پرداخته است و ابتدا انواع آن را تشریح می‌کند. گام دیگر در مسیر شناخت تنهایی آگاهی از گریزناپذیری آن است. همۀ ما چه بخواهیم چه نخواهیم در مقاطعی از زندگی ناگزیر از مواجهه با تنهایی هستیم. کسانی که روحیه جمع‌گرا دارند و می‌کوشند همیشه در جمع دوستان و فامیل باشند، در موقعیت‌های مختلفی مثل سفرهای خودشان یا دوستانشان تنها خواهند ماند. افرادی هم که از جمع گریزانند که به استقبال تنهایی رفته‌اند و تکلیفشان مشخص است. آنان بیش از اندازه از حضور دیگران متاثر می شوند و با انتخاب تنهایی ترجیح می‌دهند از این تاثیر دور بمانند. در نتیجه، چه از تنهایی متنفر باشیم و چه آن را دوست بداریم، همگی سهمی از آن داریم. بنابراین، تنهایی همزاد ماست و هرگز ما را تنها نمی‌گذارد! به همین دلیل بهتر است به جای فرار از تنهایی، چگونه زیستن با او را بیاموزیم. افزون بر این، باید به تفاوت میان «تنها بودن» و «احساس تنهایی» نیز توجه کنیم. حس تنهایی ربطی به تعداد آدم‌های اطراف ما ندارد، بلکه بیانگر کیفیت رابطه‌ای است که با دیگران داریم. آدمی می‌تواند در میان هزاران نفر تنها باشد اما در خلوت خود احساس تنهایی نکند. معمولاً کسی که دیگران حرفش را نمی‌فهمند، در جمع بیش از خلوت تنهاست. او گرفتار نوعی «تنهایی شناختی» شده که رنجی به مراتب بیش از تنهایی فیزیکی به همراه دارد. اما از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است ناگزیر از زیستن با دیگران است. نیاز به دوست‌داشتن و دوست‌ داشته شدن از جمله نیازهای اساسی ماست و تنهایی مانعی برای ارضا این نیازها و مولد رنج است. آدمی اگر نتواند شادی‌اش را با دیگران قسمت کند نمی‌تواند بهرۀ چندانی از شادی داشته باشد. به همین دلیل می‌توان در تنهایی گریست، اما نمی‌توان در تنهایی خندید! تاب تحمل تنهایی مقولۀ دیگری است. برخی به استقبال تنهایی می‌روند و برخی از آن می‌گریزند. تنهایی برای گروه نخست نعمت و برای گروه دوم مصیبت است. تنهایی در سرشت خود نه سودمند است و نه زیان‌آور. بلکه تلقی ماست که به تنهایی معنا می‌بخشد. آدم می‌تواند تنها باشد و احساس تنهایی نکند و بر عکس در میان هزاران نفر از حس تنهایی رنج ببرد. به این ترتیب گاه تنهایی سرشار از سرور و شادی است و گاه انباشته از درد و اندوه. این بازتاب دوگانه در آثار ادبی نیز دیده می‌شود. مثلاً اسونسن به آنتوان شخصیت اصلی رمان «تهوع» اثر مشهور ژان پل سارتراشاره می‌کند که رنج تنهایی او را به جایی رسانده که قصد خودکشی دارد، اما فقط به دلیل آنکه می‌داند هیچکس از مرگ او اندوهگین نخواهد شد و احتمالاً در مرگ تنهاتر خواهد بود از این کار منصرف می‌شود. در مقابل ریلکه – شاعر آلمانی – می‌نویسد: «تنهایی‌ات را دوست بدار و با مرثیه‌ای خوش‌الحان دردش را تاب بیاور». بنابراین، این ما هستیم که به تنهایی معنا می‌بخشیم و مثل هر مفهوم دیگر این معنابخشی در چارچوب نظام فکری و ارزشی ما رخ می‌دهد. تاثیر تنهایی بر زندگی فردی و اجتماعی هر یک از ما نیز چندگانه و چندلایه است. تنهایی نه فقط فرد را از دیگران جدا نگه می‌دارد، بلکه می‌تواند او را از خویشتن خویش هم دور ‌کند. زیرا بخش مهمی از وجود ما در تعامل با دیگران شکوفا می‌شود و شکل می‌گیرد. به همین دلیل اسونسن بر این باور است که اساساً در انزوا نمی‌شود «انسان» شد. زیرا انسانیت ما حاصل ارتباط با دیگران است. این ارتباط نیز عمدتاً در قالب مفهوم «دوستی» شکل می‌گیرد. اما هر شکلی از دوستی از تنهایی ما نمی‌کاهد. بلکه فقط دوستی مبتنی بر فضیلت و احترام متقابل در این میان کارساز است. ارسطو میان سه شکل از دوستی تفاوت قائل می‌شود. نوع نخست دوستی مبتنی بر سود طرفین است که معمولاً دوامی ندارد زیرا به دلایل مختلف می‌تواند این سود به خطر افتد. نوع دوم دوستی مبتنی بر لذت است که سرنوشتی مشابه دارد. اما پایدارترین شکل دوستی رابطه‌ای فارغ از سود و زیان است که بر بنیاد فضیلت قرار دارد. تنهایی سرشتی پیچیده دارد. تنهایی هم دوست و هم دشمن ماست. در نتیجه هم سخت به آن محتاجیم و هم با تمام توان از آن می‌گریزیم! گاهی به ستایش تنهایی مشغولیم و گاه از وجودش شکایت می‌کنیم. اما آنچه مسلم است تنهایی همراه همیشگی ماست و چاره‌ای جز پذیرش حضورش نداریم. در نهایت باید بیاموزیم که چگونه حصار انزوای ناخواسته را بشکنیم و خود را از آسیبش حفظ کنیم؛ و چگونه گهگاه به خلوت خود پناه ببریم تا خویشتن خویش را بهتر بشناسیم.

Comments