Русские видео

Сейчас в тренде

Иностранные видео




Если кнопки скачивания не загрузились НАЖМИТЕ ЗДЕСЬ или обновите страницу
Если возникают проблемы со скачиванием, пожалуйста напишите в поддержку по адресу внизу страницы.
Спасибо за использование сервиса savevideohd.ru



سریال ماراشلی قسمت 44

سریال ماراشلی قسمت 44 دوبله فارسی آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا    / meshkimedia   آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.youtube.com/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی    / meshkiturki   آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو    / @kanape1   آدرس کانال مشکی ترکیسه    / @kanape_turki5   لینک کانال تلگرامی مشکی: https://t.me/meshkimedia داستان قسمت آخر سریال ستاره شمالی، فصل اول. کوزی و ییلدیز بالاخره عروسی می‌کنند؟    • Видео   داستان قسمت آخر سریال روزگارانی در چوکوروا، فصل سوم. دمیر به زلیخا خیانت کرد و کشته شد؟    • Видео   داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند.    • داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. ...   ماهور دم در بیمارستان خبرنگاران را می بیند. او عصبی و کلافه شده و با داد و فریاد از آنها میخواهد که دست از سرشان بردارند. سپس به بیمارستان می رود. نجاتی از بیمارستان با ساواش تماس می‌گیرد. ساواش از او در مورد لو رفتن مواد توضیح میخواهد. نجاتی میگوید که بعداً در این باره حرف می زنند. سپس از ساواش میخواهد که فعلا بیرون نرود و هیچ کاری نکند و محافظین را زیاد کند‌‌ ایلهان و عزیز در بازداشتگاه هستند. ایلهان با ناراحتی می‌گوید که میخواهد خودش همه جرم را به گردن بگیرد و حقایق را بگوید. عزیز قبول نمیکند و می‌گوید‌ که با هم از پس این مشکل بر می آیند. نجاتی میخواهد به سمت مراقبتهای ویژه برود، اما نوزات جلوی او را می‌گیرد و با طعنه می‌گوید‌ که ماراشلی به زودی خوب شده و انتقامش را از باعث و بانی این کار می‌گیرد. همان لحظه ماهور به بیمارستان رسیده و با نگرانی نجاتی را بغل میکند.نجاتی میگوید که حالش خوب است و ماراشلی آنها را نجات داده است. ماهور میپرسد که چه کسی به خانه حمله کرده است. نجاتی اظهار بی اطلاعی میکند. سپس می‌گوید‌ که وضعیت ماراشلی وخیم است و باید خودشان را برای هرچیزی آماده کنند. نوزات با حرص به نجاتی نگاه میکند. ماهور به نوزات اصرار میکند که میخواهد ماراشلی را ببیند. نوزات او را داخل اتاق می برد. ماهور با دیدن وضعیت ماراشلی ناراحت شده و او را می بوسد و می‌گوید که دوستش دارد. سپس بیرون آمده و به نجاتی میگوید که امشب در بیمارستان میماند. فروزان و دلشاد به هتل می روند. آنها مشغول حرف زدن هستند. دلشاد که دیگر درمانده شده، دل را به دریا زده و به فروزان می‌گوید که ایلهان اوزان را کشته است. فروزان شوکه می شود و میگوید که در واقع همه کارها تقصیر ایلهان بوده است . سپس با حرص و طعنه می‌گوید که حتما ایلهان از رابطه او و اوزان مطلع شده بود. دلشاد شوکه شده و فروزان می‌گوید که او خیلی وقت بود که از این رابطه با خیز شده بود و سعی داشت دلشاد را نصیحت کند تا منصرف بشود، اما دلشاد متوجه حرفهای او نمی شده است. فروزان به دلشاد می‌گوید که این موضوع را به هیچ‌کس نگوید، وگرنه ایلهان تا ابد در زندان خواهد ماند. کمی بعد اوعوز نیز به آنجا آمده و از اینکه آنها در هتل هستند ناراحت است. داشاد با او صحبت کرده و قول میدهد که فردا به خانه برگردند. نجاتی پیش ساواش می رود و با خوشحالی می‌گوید که او مواد را لو داد و همه خانواده را از هم پاشیده و دیگر کم کم به خواسته خود می‌رسند. او می‌گوید که مانع اصلی ماراشلی است که باید زودتر بمیرد. همچنین می‌گوید که ماراشلی از اطلاعات است و هویت آنها را میداند. ساواش نگران می شود ، اما نجاتی می‌گوید‌ که حالا بهترین زمان برای کشتن ماراشلی است و باید در بیمارستان کار او را تمام کنند. صبح روز بعد، خبر دستگیری عزیز و ایلهان به خاطر قاچاق مواد مخدر در اخبار پخش می شود. ماهور با دیدن اخبار ناراحت شده و با فروزان تماس می‌گیرد تا خبر بگیرد. فروزان نیز می‌گوید که با شنیدن خبر ناراحت شده اند و مراقب هستند تا اوعوز چیزی متوجه نشود. عزیز و ایلهان تا زمان دادگاه به زندان منتقل می شوند.داخل زندان با آنها بدرفتاری میکنند و به سختی به آنها برای خواب تخت می دهند. ایلهان عصبی می شود و عزیز از او میخواهد که خودش را کنترل کند. یک پرستار از طرف ساواش به بیمارستان می رود تا ماراشلی را بکشد. پلیسِ دم در اتاق اجازه ورود به او نمی‌دهد و می‌گوید که باید با هم پیش دکتر بروند تا با او هماهنگ باشد. هنگامی که آنها به سمت اتاق دکتر می روند، پرستار با آمپول پلیس را بیهوش کرده و بیرون می آید. سپس سریع به سمت اتاق مارشالی می رود تا به او آمپول بزند. ماراشلی که به هوش آمده، با دیدن میکروفون روی یقه پرستار، به او شک میکند و میخواهد جلوی او را بگیرد. آنها با هم درگیر می شوند. همان لحظه ماهور به اتاق رفته و با فریاد نوزات را نیز صدا می زند. آنها با آن زن درگیر می شوند. نوزات آمپول را از دست او گرفته و به خود او می زند. سپس به همراه ماهور، سریع مارشالی را بیرون می برند. افراد ساواش وقتی می‌بینند که ارتباط‌شان قطع شده، متوجه می شوند که پرستار موفق نشده است. آنها داخل می روند و می‌بینند که اتاق خالی است. ماهور و نوزات، ماراشلی را از در پشتی بیمارستان بیرون برده و سوار آمبولانس میکنند تا به محل امنی ببرند. ماراشلی دوباره بیهوش می شود. ماهور نگران اوست‌. نجاتی با ماهور تماس می‌گیرد و ماهور ماجرا را می‌گوید. نجاتی با ابراز نگرانی، از ماهور آدرس محلی که می روند را میخواهد. ماهور برای او لوکیشن میفرستد. ساواش افرادش را آماده میکند تا برای کشتن ماراشلی به آنجا بروند.

Comments