Последние добавленные видео:
داستان_شبانه
-
10 месяцев назад
17350 10 месяцев назад 23:15داستان واقعی❗خواهرم حموم بود و داشتم یواشکی نگاش میکردم...وقتی منو دید خندید و گفت میخوام از عقب بهت
-
11 месяцев назад
1644 11 месяцев назад 26:57داستان واقعی❗دختر خالم با شوهرش دعواشون شد و اومد خونه ما وقتی اومد توی اتاق گفت دوست دارم از عقب...
-
10 месяцев назад
49987 10 месяцев назад 30:04داستان واقعی❗مامانم کمردرد بود و ماس.. اژش میدادم وسطش دیدم زیپ شلوارمو...
-
11 месяцев назад
335640 11 месяцев назад 29:27داستان واقعی❗مامانم رفته بود حموم وقتی فهمید نگاش میکنم خندید و گفت اگه دوست داری از عقب...
-
6 месяцев назад
2096 6 месяцев назад 15:15داستان ارسالی:پزشک زایمان مخصوص حکومت بودم،نوبت یکی از دخترای وزرا رسید،وقتی دامنشو داد بالا...
-
10 месяцев назад
4246 10 месяцев назад 20:04داستان واقعی❗مامانم داشت با غریبه چت میکرد...گفتم اگه میخوای ب بابا نگی باید بهم از عقب...
-
11 месяцев назад
24684 11 месяцев назад 29:08قسمت اول/داستان مادر و پسر...فوق جذاب و شنیدنی🔞❗
-
3 месяца назад
3327 3 месяца назад 13:59داستان واقعی: قصه شبانه #داستان #پادکست #داستان_واقعی #رمان #dastan
-
10 месяцев назад
4341 10 месяцев назад 21:05داستان واقعی❗وقتی پسرم و دوست دخترشو دیدم که دارن روی تخت...رفتم جلو و گفتم بیاین سه تایی..#داستان
-
10 месяцев назад
69449 10 месяцев назад 30:40داستان واقعی❗مامانم رفته بود حموم... گفت پشتشو لیف بکشم وقتی رفتم داخل گفت دوست دارم از عقب بهت..
-
6 месяцев назад
674 6 месяцев назад 14:57داستان ارسالی:زیباترین دختر یتیم خونه بودم،یه مرد سرپرستیم شد ولی هر روز منو جای عجیبی میبرد و ازم..
-
8 месяцев назад
1272 8 месяцев назад 8:16داستان واقعی:وقتی زن داییم رو تنها گیر آوردم به بهونه کمک کردن وادارش کردم که باهاش...داشته باشم
-
11 месяцев назад
2959 11 месяцев назад 38:10داستان واقعی❗شوهرم رفته بود سرکار،پسر همسایه اومد در خونمون و گفت دوست داری که...
-
10 месяцев назад
18762 10 месяцев назад 24:32داستان واقعی❗پسرم حموم بود و صدام کرد پشتشو لیف بکشم رفتم داخل دیدم اونجاش..با دهنم...
-
8 месяцев назад
2051 8 месяцев назад 9:04داستان واقعی:خواهر زنم یک ج*نده بود،وقتی فهمیدم ازش خواستم هر روز...
-
11 месяцев назад
12875 11 месяцев назад 27:20قسمت اول /خواهرم کمرش رگ به رگ شده بود و ماس.اژ.ش میدادم که گفت دوست دارم با دهن و زبونت ...